نفیرسیمرغ

ساخت وبلاگ
شاید هفت ساله بوده یا شاید شش ساله ای با نیم چکمه های صورتی نو...تروما را نمی دانستهرویا بافی را بلد نبودهلفاظی و دلبری نیاموخته بودهبیماریچموش و سرسخت بودهکه شاید چیزی را التیام بدهد اما حالا به فرزندش می گوید: " هر وقت پریشان شدی خیال کن جایی هستی که میخواهی, چیزی را میبینی که میخواهی, حرفی را می شنوی که میخواهی..."این روزها نور بازی پاییز دوباره شش ساله اش می کند و قبل از خواب ستاره های اغواگر نیم چکمه های صورتی را به پایش می کنند و دستش را میگیرند و بین ابرها پروازش می دهند, فرشته ها در گوشش نجوا میکنند هر ستاره ای که میخواهی را برای خودت بردار, قول می دهیم هیچ کدامشان سقوط نکنند و هیچ همبازی بخاطر انتخابت مسخره ات نکند.و اینگونه شب ها صبح می شوند + نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۷/۲۰ساعت توسط اسماء نفیرسیمرغ...
ما را در سایت نفیرسیمرغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafiresimorgho بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 22:26